شتهها در مناطق معتدل با زمستانهای ملایم به صورت پوره و افراد بالغ زمستانگذرانی میکنند. حتی برخی گونهها جمعیتهای انبوهی را روی میزبانهای زمستانه ایجاد میکنند. با افزایش دما در اواسط خرداد از میزان جمعیت این شتهها کاسته شده و در تابستان مشاهده نمی-شوند. در حالیکه در برخی دیگر از گونهها، میزان جمعیت در تابستان به شدت افزایش مییابد. به خوبی مشخص شده است که دما مهمترین فاکتور محیطی در تعیین فراوانی و پراکنش حشرات در فصول مختلف بوده و سطح تحمل استرسهای دمایی بین گونههای مختلف متفاوت میباشد. در این تحقیق، تحمل شته جالیز، Aphis gossypii Glover، به عنوان یک شته گرمادوست و شته روسی گندم، Diuraphis noxia (Mordvilko)، به عنوان یک شته سرمادوست به دماهای بالا (33، 35، 37، 39، 40، 5/41 و 42 درجه سلسیوس) و دماهای پایین (5-، 7-، 10-، 13-، 15-، 17- و 20- درجه سلسیوس) به مدت دو ساعت مورد مطالعه قرار گرفت. شته جالیز در تابستان 1394 و شته روسی گندم در زمستان 1394 از روی میزبانهای گیاهی خود در مزارع تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس جمعآوری شدند و بلافاصله پس از انتقال به آزمایشگاه، تحمل آنها به سرما و گرما بررسی شد. به این صورت که صد فرد بالغ از هر دو گونه (در ده تکرار ده تایی) به دستگاه سردکننده قابل برنامه ریزی منتقل و از دمای 20 درجه سلسیوس با سرعت °C/min 5/0 تا دمای مورد نظر سرد و یا گرم شدند و پس از دو ساعت با همان سرعت به 20 درجه سلسیوس برگشت داده شدند. پس از 24 ساعت میزان مرگ و میر یادداشت شد. بر اساس درصد مرگ و میر به دست آمده، میزان LT50 (دمای مرگ و میر 50 درصد برای افراد بالغ شته در اثر قرار گرفتن در معرض دماهای مختلف به مدت دو ساعت) با استفاده از معادله لجیستیک تعیین شد. درصد مرگ و میر از صفر در دماهای 33 و 5- درجه سلسیوس تا صد در صد در دماهای 42 و 20- درجه سلسیوس در هر دو شته متغییر بود. مقادیر LT50 در دماهای بالا و پایین برای شته جالیز به ترتیب 8/39 و 10- درجه سلسیوس و برای شته روسی گندم به ترتیب 8/38 و 2/15- درجه سلسیوس به دست آمد. نتایج نشان داد که سازگاری در دماهای بالا در تابستان باعث شده تا شته جالیز علاوه بر دماهای خیلی بالا در برابر دماهای زیر صفر نیز تحمل بالایی نشان دهد. همچنین در مورد شته روسی گندم سازگاری در دماهای پایین زمستان موجب افزایش تحمل در برابر دماهای زیر صفر و همچنین دماهای بالا شده است. این موضوع را میتوان به یکسان بودن مکانیسمهای فیزیولوژیک تحمل به سرما و گرما نسبت داد که نیاز به بررسی بیشتر دارد.